طهورا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دعایمان کن

11 آبان 1394 توسط مژگان قرباني زيگساري

از دل تو سخن گفتن سخت است رباب جان

بر تو چه گذشت در کربلا فهمیدن برای ما چرا سخت است

تشنگی علی کوچولوی تو برای همه درد آور است

علی تو چقدر آب می خواست

آیا تمام آب فرات را طلب کرده بود

یا جرعه ای برایش بس بود

علی تو که خودش دریا بود

آب به چه کارش می آمد

صحرای کربلا فکرش را می کرد

با خون علی اصغرت سیراب شود

صحرای کربلا علی اصغرت را آبی نداد

ولی علی اصغرت کل جهان را سیراب کرد

چقدر علی تو بزرگ است

خانوم جان آن شب برتو چه گذشت آن شب برای چه کسی لالایی خواندی

جگرت سوخت ,دگر هیچ آبی تو را هم نمی تواند سیراب کند

خانوم جان نگران علی خود نباش بابا کنارش است

خانوم جان نگران ما باش هیچ کس پیش ما نیست تنهاییم دعایمان کن بیکسیم علی ما تنهاست

دعایمان کن

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

طهورا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس