از دل تو سخن گفتن سخت است رباب جان
بر تو چه گذشت در کربلا فهمیدن برای ما چرا سخت است
تشنگی علی کوچولوی تو برای همه درد آور است
علی تو چقدر آب می خواست
آیا تمام آب فرات را طلب کرده بود
یا جرعه ای برایش بس بود
علی تو که خودش دریا بود
آب به چه کارش می آمد
صحرای کربلا فکرش را می کرد
با خون علی اصغرت سیراب شود
صحرای کربلا علی اصغرت را آبی نداد
ولی علی اصغرت کل جهان را سیراب کرد
چقدر علی تو بزرگ است
خانوم جان آن شب برتو چه گذشت آن شب برای چه کسی لالایی خواندی
جگرت سوخت ,دگر هیچ آبی تو را هم نمی تواند سیراب کند
خانوم جان نگران علی خود نباش بابا کنارش است
خانوم جان نگران ما باش هیچ کس پیش ما نیست تنهاییم دعایمان کن بیکسیم علی ما تنهاست
دعایمان کن